آتش درون

مهم این نیست که قطره باشی یا اقیانوس مهم این است که آسمان در تو منعکس شود .

آتش درون

مهم این نیست که قطره باشی یا اقیانوس مهم این است که آسمان در تو منعکس شود .

منشور کوروش

لوح کورش، استوانه ای است از جنس گل رس به طول 23 و قطر 11 سانتیمتر و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان اکدی و به خط میخی بابلی نوشته شده‌است. بررسی‌ها نشان داد که نوشته‌های استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید(بخت‌النصر) و گشوده شدن شهر بابل تحریرشده و به عنوان لوح یادبودی در پایه‌ بنائی در شهر بابل قرار داده شده‌است. در سال‌های اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانه‌ای نیزکه آنرا از آن بخت النصرمی‌دانستند، در حقیقت پاره‌ای از استوانه کوروش بزرگ از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری می‌شد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.   کوروش دوم یا کورش کبیر، بنیان‌گذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل در این شهر تاجگذاری کرد و اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بین‌النهرین) مردوک که کهن‌ترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخت و نیایش کرد؛ هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شده بودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنین قوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد. آنگاه به دستوراو، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانه‌ای سفالین نگاشته شد به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایه‌های شهر بابل قرار گرفت تا برای آیندگان به یادگار بماند.   فرمان آزادی مردم   از طرف برخی این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته می‌شود و در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از آن ساخت که در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری می‌شود. لوح کورش بیش از چهل سطر نوشته دارد که در سطرنخست او خود را معرفی می کند و از سطر دوم تا نوزدهم صفات نکوهیده بخت النصر را بر می شمارد که از پرستش خدای بزرگ روی برگرداند؛ معابد الهی را ویران کرد؛ قربانی کردن شهروندان را رواج داد؛ خشونت، بدکرداری و اندوه و غم را در شهرها پراکند و بادخالت در زندگی مردم و آزار آنان تلاش معاش را برایشان دشوار ساخت چنانکه ساکنان سرزمینهای "سومر" و "اکد" مانند مردگان شده بودند. اینگونه بود که خدای بزرگ "مردوک" به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد و کورش پادشاه جهان را به یاری آنان فرستاد.   از سطر بیستم به بعد، کورش از اندیشه های خود سخن می گوید: "منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان...ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـبونید (بخت النصر) مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود، من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد...فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگی فرا خواندم..."   اینها را که می خوانی و بیش از دوهزار و پانصد سال پیش می آئی و به امروز می رسی، به خود می گوئی کاش کورش بود و می دید در سرزمین خود او و نه در دیاری دیگر، حکام این سرزمین چگونه عرصه زندگی را بر مردم او تنگ کرده اند؛ چگونه نه تنها پیروان آئین ها و ادیان دیگر، بلکه کسانی را که هیچ کس بر مسلمانیشان شک ندارد به جرم جاسوسی و بی دینی به بند کشیده اند؛ چگونه بهترین فرزندان این کشور ها از خانه رانده و مجبور به مهاجرت کرده اند؛ چگونه زبانها را بریده، دهانها را بسته و قلمها را شکسته اند و اگر کسی هم حرفی زد و سطری خلاف خواسته آنان نوشت "عناصر خودسر" اما فرمانبر خود را به سراغش می فرستند... کاش کورش بود و می دید "لوح آزادی" او در خانه چقدر غریب است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد